حسین عشق افسانه......دوستت دارم
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند دلتنگی برای تو که با آمدنت عاشقم کردی و آموختی که می توان دیگری را دوست داشت....
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم....
نوشته شده در یکشنبه 89/2/19ساعت
5:28 عصر توسط افسانه نظرات ( ) | |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |